سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون کارها همانند شود یکى را بر دیگرى قیاس کردن توانست و پایان آن را از آغاز دانست . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :8
کل بازدید :37827
تعداد کل یاداشته ها : 63
103/9/3
6:8 ص

یاد آرم که تو بودی و من و خلوت و خاموشی شب

 

و فضا پر شده از عطر دلارای خداوند بزرگ

و تو جاری شده بودی چون رود

باهمان زمزمه ی جادویی

در همه چشم و دل و جان و تنم

"نغمه ی مرغ شباویز

عطر خوب شب بو

و سکوت من و شب در هم آمیخته بود"

ترس گمگشتن و دلشوره ی از تاریکی

ز دلم پر زده بود

و هراس گذر ثانیه ها بی قرارم می کرد

لحن زیبای کلامت و حریر سخنت

نرم نرمک زنوازش چو غزل

می نشست بر دل من

غرق دریای وجودت شده بودم آن شب

و تو آرام و عمیق نگهم می کردی

و ندانستی در آن گرماگرم

شب چشمان تو و راز تو و مخمل ناز نگهت

می کشانید مرا تا به کجا...........

.

.

.

سالها میگذرد زان شب رویایی ناب

وکنون جای تو خالیست

میان من و خاموشی شب

وسکوت...........

و سکوتم همه فریاد من است

و هراسم گذر ثانیه هاست

که چه آرام و خرام

غافل از خاطر آزرده ی من

از کنار شب من میگذرند

آه از فاصله ها که چنین بی رحمند........